بنا به ادعای كسروی و همفكران وی چون محمدعلی فروغی, اقبال آشتیانی, عبدالعلی كارنگ, جمالالدین و دیگران اگر گفته میشود كه بیشتر روستاهای باصطلاح آذری زبان بر اثر زور و اجبار و تحمیل از بین رفتهاند و فقط چند روستای غیرترك در آذربایجان باقی مانده است, اولاً باید دلیل و برهان مستند و قانعكنندهای ارائه شود كه این چهار روستای غیر ترك اطراف مرند در عین حالی كه در میان هزاران روستای ترك در محاصره بودهاند چطور و با چه ابزاری از خود محافظت و دفاع كرده و مثل بقیه روستاهای غیرترك از بین نرفتهاند؟ !
اگر بقیه آبادیهای غیر ترك آذربایجان به زور و اجبار و تحمیل و یا به هر طریق غیر طبیعی دیگر از بین رفتهاند منطق حكم میكند كه این چند تا روستا هم باید از بین میرفتند, چه, وجود و ادامه حیات چند روستای غیر ترك در میان هزاران روستای ترك بدون داشتن ابزار مقاومت قابل قبول, مثلاً هنگام تهاجمات تركها, آنهم در طول چندین قرن, غیر منطقی و غیر عقلانی به نظر میرسد, مگر اینكه قبول كنیم ساكنین این روستاها در دورههایی از تاریخ, و همانطوری كه اشاره شد مثلاً در زمان انوشیروان ساسانی و یا در زمان دیگر حاكمان ایران از مكانهای اصلی خودشان از مناطق مركزی و جنوبی و پهلوی زبان ایران برای حفظ منافع استراتژیك شاهان و به عنوان چشم و گوش» پادشاهان پارس به این مناطق و مناطقی در آذربایجان شمالی و گرجستان كوچانده شده باشند[۱] و در طول قرون متمادی هم در كنار روستاهای ترك و بومی آذربایجان با حفظ زبان و لهجة محلی خود به زندگی مسالمتآمیز ادامه دادهاند و هیچ تحمیل و اجباری همجهت تغییر زبان و لهجة آنها در كار نبوده است. البتة وجود بعضی از روستاهای تات و تالش زبان در پارهای از مناطق آذربایجان چون خلخال و اردبیل و قزوین, به علت همجوار بودن این شهرها با استانها و مناطقی است كه ساكنین بومی تات و تالش دارند.
جالب است كه كسروی برای رسیدن به اهداف خود و یا رساندن ناسیونالیستهای افراطی به اهدافشان, به تحریف ناشیانه تاریخ متوسل میشود. وی برای سرعت بخشیدن به تئوری مورد ادعای خود, یعنی اینكه زبان تركی تنها در مدت ۷۰ سال زبان آذری از نوع فارسی ! را در آذربایجان از میان برده است در كتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان » مینویسد:
پس از مغولان در ایران شورش بس سختی برخاست زیرا چون ابوسعید در سال ۷۳۵ در گذشت و او را جانشینی نبود میان سران مغول كشاكش افتاد كه هر یكی پسری را بپادشاهی بر داشتند و با هم به جنگ و كشاكش برخاستند و هنوز یكسال از مرگ ابوسعید نمیگذشت كه سه پادشاهی بنیان یافت و برافتاد و تا سالیانی این كشاكش و لشكركشی پیش میرفت و ایرانیان [پارسیان] كه این زمان بسیار خوار و زبون میبودند زیر پا لگد مال میشدند. . . . پس از این گزندها نوبت تیمور و لشكركشیهای او رسید. در زمان او آذربایجان چندان آسیب ندید. لیكن چون دورة او به سر رسید آذربایجان بار دیگر میدان كشاكش گردید. زیرا چنانكه در تاریخهاست نخست خاندان قره قویونلو با دستههای بس انبوهی از تركان به آنجا در آمدند و بنیاد پادشاهی نهادند و همیشه در جنگ میبودند و پس از آن نوبت آق قویونلویان رسید كه همچنان با ایلهای انبوهی باینجا رسیدند و بنیاد پادشاهی نهادند و همیشه در جنگ و كشاكش میبودند و تا برخاستن شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۶ كه هفتاد سال از تاریخ مرگ ابوسعید میگذشت آذربایجان همیشه میدان لشكركشیها و جنگها میبود و به گمان من باید انگیزه بر افتادن زبان آذری را در شهرهای آذربایجان و رواج تركی را در آنها این پیش آمدهای هفتاد ساله دانست. زیرا در این زمان است كه از یك سو بومیان لگد مال و نابود شدهاند و از یك سو تركان به انبوهی بسیار رو باینجا آوردهاند و بر شمارة ایشان بسیار افزوده.» [۲]
كسروی و كسرویستهای بعدی بارها به این هفتاد سال تأكید كرده و از بین رفتن زبان باصطلاح آذری را در طول این هفتاد سال دانستهاند؛[۳] و این, تحریف آشكار و ناشیانه تاریخ است كه كسروی دست به آن یازیده و به خیال خود تركی شدن زبان مردم آذربایجان را در كوتاه مدت میسر ساخته است ! در حالیكه با اندك دقتی كه به فاصله مرگ سلطان ابوسعید آخرین پادشاه مقتدر مغول در سال ۷۳۵ هـ . ق و برخاستن شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۶ هـ . ق شود معلوم میگردد كه فاصله زمانی بین مرگ سلطان مغول و شروع حاكمیت اولین پادشاه صفوی, یعنی شاه اسماعیل, صد و هفتاد و یك سال است نه هفتاد سال !
دلایل كسروی برای تبدیل شدن یك زبان به زبان دیگر در مدت ۷۰ سال آنهم در آن دوران, آنچنان كودكانه و غیر علمی است كه هیچ عقل سلیمی نمیتواند آنرا بپذیرد !
اولاً سالهایی را كه كسروی ادعا میكند آذربایجان میدان لشكركشیها و جنگها بوده است بزرگنمایی بیش نیست؛ چه در این دوره هم مثل هر دورانی دیگر و مثل بقیه جاهای ایران درگیریهایی بین حاكمان محلی رخ میداده كه افتادن این اتفاقات طبیعی بود, ثانیاً در این جنگ و لشكركشیها چه علت و عاملی باعث لگدمال شدن» باصطلاح بومیان آذری میشد؟!
مگر در جنگ و لشكركشی و كشت و كشتار, بومی و غیربومی را از هم جدا میكنند؟ اگر قتل و غارتی صورت میگیرد این ظلم بر همة ساكنین منطقه میرود چه بومی باشد, چه غیربومی !
ثالثاً در این جنگها بیشتر تركان كشته میشدند و از بین میرفتند, چون حاكمان درگیر در این جنگها از هر دو طرف, از طایفههای ترك بودند, مثل جنگ بین قوتولموش و آلپ ارسلان كه در این جنگ آلپ ارسلان شمار زیادی از هم زبانان خود را كه از قوتولموش حمایت میكردند به قتل رساند؛[۴] همچنین در جنگ بین آغ قویونلوها و قره قویونلوها تركیب لشكریان درگیر جنگ, از فرماندهان ردة بالا گرفته تا سربازان جنگجو هم همه از تركان بودهاند, چون پارسیان و تاجیكان را به سربازی قبول نمیكردند».[۵] در جنگها هم اصولاً سربازان و مبارزان درگیر در جنگ, بیشتر كشته میشوند تا ساكنین شهرها, بخصوص روستاهای دور افتاده !
رابعاً در این كشت و كشتار و جنگ چه عاملی باعث میشد كه زبان تغییر كند؟ ! فاتحین جنگ اصولاً بعد از پیروزی به غنائم مادی فكر میكنند نه به زبان و لهجة مغلوبین !
با همة این احوال, هشتاد سالی كه از اجرای برنامة نژادپرستانه رضاخان برای نابودی زبان تركی در ایران میگذرد و در طول این مدت از اجباری كردن خواندن و نوشتن به فارسی, قدغن كردن صحبت به تركی در مدارس آذربایجان, تحقیر و توهین تركها از طُرق مختلف گرفته تا بكارگیری ابزارهای بسیار مدرن رسانهای معاصر برای نابودی زبان و فرهنگ تركی مردم آذربایجان بهره گرفته شده است ولی تاكنون زبان هیچ شهر و روستایی در آذربایجان تغییر پیدا نكرده و فارسی نشده است, حال در آن دورانی كه مردمان یك روستا سال به سال افراد آبادی همسایه خود را نمیدیدند و بیشتر آنان در طول عمرشان پایشان به شهر نخورده بود و فقط زمانی میفهمیدند كه تابع كدام كشور و كدام پادشاه هستند كه مأمورین مالیات به منطقه آنها پا میگذاشتند, چطور ممكن است در طول هفتاد سال زبان ملّتی با گسترة آذربایجان تاریخی و یا به بیان دیگر از اراك و ساوه در مركز ایران امروزی گرفته تا در بند در داغستان قفقاز[۶] تبدیل به زبان دیگری شده باشد؟ !
اساساً قبل از انتشار جزوه ۵۶ صفحهای آذری یا زبان باستان آذربایجان» احمد كسروی در اوایل حكومت رضاخان, در ایران چیزی به نام زبان آذری مطرح نبود. در تاریخ هم در هیچ دورهای توسط هیچ مورّخی, نامی از زبان آذری كه نشاندهنده زبان غیرتركی و از نوع زبانهای پهلوی باشد برده نشده است و هیچ نمونهای از این زبان خود ساخته كسروی, قبل از كشف ! ایشان هم اثری دیده نشده است.
كسروی در رسالة ۵۶ صفحهای كه در زمان رضاخان به چاپ رساند از زبان غیرتركی با نام آذری در آذربایجان صحبت به میان آورد كه در طول تاریخ هیچگونه آثار و نشانه ادبی و مكتوب هر چند اندك از این زبان دیده و یا شنیده نشده بود و خود كسروی هم به آن اعتراف میكند:
چنانكه باز نمودیم آذری زبان گفتن بوده و همیشه در پیش روی او زبان همگانی روان, و برای نوشتن جز این یكی بكار نمیبردهاند. از این رو نوشتهای به آذری در دست نبوده و یا اگر بوده از میان رفته»[۷]
اما كسروی از زبان بعضی افراد جملاتی را نقل میكند كه مربوط به قرنهای گذشته است و به قیاس ایشان آذری از نوع غیر تركی میباشد ! و این در حالی است كه آنچه كسروی به عنوان نمونهای از باصطلاح آذری از تاریخ نقل میكند هیچگاه با نام آذری معرفی نشده است بلكه جملههای كوتاه و یا دوبیتیهایی است از زبان بعضی افراد كه نام زبان خاص بر آنها نهاده نشده است و هرگاه هم سخنی از آذری» یا زبان آذری رفته نمونهای از نظم و یا نثری داده نشده است كه نشانگر باصطلاح آذری بودن آن جملات باشد, بلكه هر زمان و در هر جا از آذری, آذربی, آذربیجی و آذربیجیه سخن به میان آمده منظور گوینده و یا نویسنده اشاره به چیزی است كه منسوب به آذربایجان است نه به زبانی كه نام آذری داشته و غیرتركی باشد. حال این منسوبیت ممكن است مربوط به زبان مردمی باشد كه در آذربایجان زندگی میكنند, یا به محصولات كشاورزی این خطه اشاره كند و یا بر چیزی شبیه به صوفی الآذربی»[۸] یعنی پشم آذری» و غیره دلالت كند.
كسروی بر مستشرق مشهور و اهل انگلستان لی استرنج» كه مقالة سوّم نزهـهالقلوب حمداله مستوفی را چاپ كرده و آذری را یكی از لهجههای زبان تركی میداند كه در آذربایجان مرسوم است[۹] ایراد گرفته و بر كتاب نامه دانشوران» كه در زمان ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده و آذریه» یا آذربیجیه» را لغاتالتركان»[۱۰] نامیدهاند اعتراض كرده است ! كسروی همچنین با تكیه بر بعضی گفتهها و تحریف آنها, جملاتی را از زبان افراد صاحب نام در تاریخ نقل میكند كه گویا این جملهها آذری مورد ادعای وی است ! وی به نقل از كتاب صفوه الصفا ابن بزاز, از زبان شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی الدین اردبیلی میگوید: ادام الله بركته (صدرالدین) گفت كه باری شیخ [شیخ صفی] در این مقام كه اكنون مرقد مطهر است نشسته بود و به كلمات دلپذیر مشغول بود و جمعی از حضرتش خوش نشسته و مجلس پیوسته ناگاه علیشاه جوشكابی در آمد كه از اكابر دنیاداران ابناء زمان بود و پادشاه ابوسعید او را پدر خویش خواندی و شیخ اعزاز فرمود و قیام نمود. علیشاه چون در آمد گستاخوار شیخ را در كنار گرفت و گفت حاضر باش به زبان تبریزی گوحریفر ژاتـه یعنی سخن به صرف [به طرف] بگو حریفت رسیده در این گفتن دست بر كتف مبارك شیخ زد شیخ را غیرت سر بر كرد.»[۱۱]
كسروی ادعا میكند كه جمله گوحریفر ژاتـه» به زبان تبریزی, یعنی زبان آذری مورد ادعای وی است؛ درحالی كه اگر به این جمله دقت شود علیشاه جوشكابی این جمله را نه به شیخ صفی, بلكه به فرد دیگری گفته است تا وی به شیخ بگوید كه حریفش آمده است, و علیشاه مستقیماً با شیخ صفی صحبت نكرده و نگفته است حریفرژاته» یعنی حریفت آمده» است!
در اصل, علیشاه جوشكابی گرچه میخواهد به زبان تبریزی (تركی) با شیخ صفی صحبت كند امّا این پیام را به زبان دیگری و به شخص دیگری میگوید كه در نزدیكی او است و آن شخص به احتمال قوی ترجمه این جمله را باید به شیخ صفی برساند, به همین خاطر جمله را با گو» یعنی بگو, (به او بگو یعنی به شیخ صفی بگو) شروع كرده است. اگر علیشاه جوشكابی به صورت مستقیم با شیخ صفی صحبت میكرد دلیلی نداشت جمله را با: گوحریفرژاته» یعنی بگو حریفت آمده» شروع كند, بلكه با گفتن جمله حریفرژاته»یعنی حریفت آمده است» كه جمله خبری است نه امری, شروع به صحبت میكرد. در حقیقت علیشاه جوشكابی بوسیلة فرد دیگری میخواسته به شیخ صفی برساند كه وی نیز به زبان تبریزی كه همان تركی است آشناست و میخواهد به این زبان با شیخ گفتگو كند.
اگر بعد از این پیام جملاتی بین شیخ صفی و علیشاه جوشكابی رد و بدل میشد نام آن را میشد زبان تبریزی گذاشت كه متأسفانه از این گفتگو سخنی به میان نیامده است.
كسروی در صفحه ۳۹ كتاب آذری یا زبان باستان خود تلاش دارد نشان دهد زبانی كه در زمان شیخ صفی در اردبیل و اطراف آن صحبت میشده است نوعی از زبان باصطلاح آذری» مورد ادعای ایشان بوده و دو بیتیهایی را هم باصطلاح از زبان شیخ صفی و یا منتسب به وی نقل كرده است:
هر كه بالایوان دوست اكیری هارا واسان بروران اوریری
من چو مالایوان زره باوو خونیم زانیر اوزاكیری[۱۲]
سپس كسروی میافزاید: این دو بیتی اگر هم ساخته خود شیخ صفی نبوده چنین پیداست كه جز به زبان آذری نیست. ولی از معنای آن چیزی فهمیده نشد جز این كه بالایوان» یا مالایوان» كه از خود داستان بمعنی دیوانگان فهمیده میشود . . . »[۱۳]
مهریه را کی داده و کی گرفته اشتباه است
نسخه سوم دده قورقود بازمانده کتابخانه «آقامحمدخان قاجار»
وکالت مدیر مسئول یولپرس را عیسی نظری از وکلای هویتگرای شهر اورمیه برعهده دارد.
كه ,زبان ,آذری ,شیخ ,آذربایجان ,كسروی ,شیخ صفی ,و یا ,به زبان ,در این ,كه در ,بنیاد پادشاهی نهادند ,میان هزاران روستای
درباره این سایت