محل تبلیغات شما

دورنانیوز-سرویس تاریخی و فرهنگی:یکی از اشتباهات عجیب و حیرت آور مورخین مغرض و نژاد پرست پهلوی این است که آنها تفاوت مرزهای ی و مرزهای نژادی را توجه نکرده اند. ترکان قبچاق با ایران مرز ی داشتند نه مرز نژادی یا زبانی. وقتی تاریخ بیهقی می گوید خوارزم ثغر (مرز) بزرگ ترکان است معنایش این نیست که در خراسان یا گرگان یا مغان آذربایجان ترک زندگی نمی کند. بلکه معنایش مرز ی است. چون سلطان مسعود غزنوی و قراختاییان و سلجوقیان و غیره با ترکان آن سوی خوارزم هم زبان هستند ولی از لحاظ ی با هم جنگ می کنند.

مقدمه

دورنانیوز-متاسفانه پس از روی کار آمدن حکومت دست نشانده و کودتایی رضاخان، یک نگاه تنگ و غیرمنطقی نژادپرستانه و کینه توز بر سنت تاریخ نویسی ایران حاکم گشت و  تمام سعی این سنت کور تاریخی این بود که تاریخ و فرهنگ ترکان و اعراب و سایر ملتها را تحقیر، انکار، جعل و نابود سازند و یا حداقل فضای رشد و بالندگی را از آنها سلب کنند و هر آنچه که به ترکان مربوط بود، قدمت و ارزش آن را خفیف سازند و بالعکس، هر آنچه که به حکومت های ظالم و ستمگر هخامنشیان و ساسانیان مربوط بود، آن را بزرگ و باشکوه جلوه دهند.

در این مقاله تلاش می شود، تا بر اساس منابع موثق تاریخی، پوچ بودن نظریه های نژادپرستانه  انکار تاریخ دیرین ترکان خراسان و ماوراء النهر به صورت مستند نشان داده شود. متاسفانه نمی توان در یک مقاله کوچک تمام منابع و شواهد موثق را برای  بطلان  نظریه های پوچ و نژادپرستانه مورخین  دربار پهلوی  اینجا شاهد آورد. در این مقاله به مورخین دانشمندی چون نرشخی، طبری، بلاذری، خواجه رشیدالدین فضل الله، جوینی، اصطخری و غیره استناد شده است.

ترکان بخارا به روایت نرشخی (متولد ۲۸۶ قمری)

کتاب تاریخ بخارا” توسط نرشخی، مورخ اهل بخارا در سال ۳۳۲ قمری نوشته شده و به امیر سامانی  یعنی امیر حمید ابومحمد نوح بن نصر تقدیم شده است. در این کتاب نوشته که بخارا را که در ابتدا آبگیر و غیرقابل ست بود مردمان از ترکستان آمدند و بناها ساختند و بخارا شکل گرفت.

مصحح پان آریایی کتاب نرشخی در پانویس با جهالت محض نوشته که مورخ اهل بخارا در قرن سوم یعنی عصر سامانی در مورد تاریخ شهر خود یعنی بخارا اشتباه کرده و هیچ سندی بر حضور ترکان حتی در سده های نخستین هجری وجود ندارد!!!

در کتاب تاریخ بخارا از قول نویسنده کتاب خزاین العلوم یعنی ابوالحسن عبدالرحمن نیشابوری اولین شاه بخارا نامش قراچورین ملقب به یباغو از ترکستان است.

در تاریخ بخارا نوشته که پیش از اینکه بخارا بوجود اید روستایی وجود داشت به نام بیکند. و پادشاه ان ابروی بود.

کند به گفته تاریخ بلعمی واژه ترکی به معنای شهر و روستا است.

باستان شناسان گور افراسیاب را در خرابه های باستانی بیکند در ۵۵ کیلومتری بخارای کنونی  می دانند.

بیکند پیش از بوجود امدن بخارا ، پایتخت شاهان بخارا بود  و به پات کند معروف است.

پات در کتیبه اورخون نیز به صورت شاد پات نوشته شده است.

حمدالله مستوفی می گوید پس از محاصره بیکند توسط کیخسرو ، افراسیاب ترک از  بیکند گریخت

پروفسور مارکوارت اولین شاه روستای بیکند یعنی ابروی را از هفتالیان ترک نامیده است.

در جنگ بهرام با شاه ترکستان یعنی ساوه شاه که نام ساوه از اوست، نام بیکند اورده شده است.

در تاریخ بخارا نوشته که وقتی هنوز شهر بخارا به وجود نیامده بود، پس از روستای بیکند ، روستاهای اسک جگت و رامشن ساخته شد. از چین به رامشن عروس اوردند و جهیز ان عروس بتخانه بود.

در زمان حجاج بن یوسف بخارا به دست قتیبه بن مسلم گشوده شد. نرشخی مورخ اهل بخارا در قرن سوم می گوید در زمان فتح بخارا نام شاه بخارا طغشاده بود. واژه شاد یا شاه ریشه در زبان ترکی دارد. طغشاد ترک و کتیبه های مغولستان و غیره سند این گفته است.

نرشخی مورخ اهل بخارا می گوید پیش از  امیر اسماعیل سامانی شاهان بخارا از نوادگان و نبیرگان طغشاه بود. مثل سگان (سین با کسره) بن طغشاه، بنیات بن طغشاه و غیره

قدرخان جیرئیل بن عمر بن طغرل خان ملقب به کولارتگین ( در سال ۱۶۳ق.) شاه بخارا شد. در سال ۱۶۳ ق. کولارتگین ترک حکومت بخارا را به دست داشت. نرشخی می گوید در سال ۱۶۳ ق. امیر خراسان یعنی مسیب بن زهیر با سرهنگ ابن مقنع در بخارا با نام کولارتگین جنگ کرد. کولارتگین نامی ترکی است و دلالت بر بی پایه و اساس بودن انکار هویت ملت ترک بخارا یعنی زادگاه ابن سینا است.

نرشخی مورخ اهل بخارا یکی  از روستاهای بخارا را برکد (ب با فتح،  ک با فتح) می نامد. کد به ترکی یعنی کند، روستا.

چون این روستا را امیر اسماعیل سامانی خریده بود به برکد علوی معروف شد. معنای این گفته نرشخی این است که سامانیان به اسماعیلیه گرایش داشتند. خواجه نظام الملک در تنامه ان را به تفصیل اورده است

نرشخی مورخ اهل بخارا می گوید روستای رامشن (همان جایی که بتخانه داشت) قدیمی تر از بخارا است. رامشن را افراسیاب ترک ساخته است. افراسیاب   در این مناطق جز در رامشن جای دیگری اتراق نمی کرد. با تاریخ می توان منظور فردوسی از توران افراسیاب را خوب درک کرد. سرزمین توران افراسیاب بخارا و سمرقند است. سمرقند به گفته تاریخ بلعمی به چین معروف بود. خاقان چین یعنی شاه سمرقند.

نرشخی می گوید جنگ کیخسرو فرزند سیاوش با افراسیاب در همین رامشن بخارا بود. به عبارت روشن تر، رامشن محل جنگهای ایران و توران فردوسی است. یعنی بخارا سرزمین توران و افراسیاب است. نرشخی می گوید کیخسرو برای انتقام خون سیاوش به رامشن بخارا امد و انجا با افراسیاب ترک جنگید و حین دو سالی که در رامشن بود اتشکده ساخت. کیخسرو پس از دو سال افراسیاب را کشت و او را بر در شهر بخارا خاک کرد.

نرشخی می گوید شاپور ساسانی وقتی از پدر خویش خشم گرفت به بخارا امد و توسط بخارا خداه با او نیکو برخورد شد. شاپور برای شکار از بخارا خداه روستایی را به مقاطعه بگرفت تا انجا شکار کند. او انجا را به نام خود کرد و روستاها انجا ساخت و فرزندانش به ان سرزمین ها ادعا پیدا کردند.

فرزندان شاپور با طغشاده بخارا به منظور اشغال سرزمین ترکان جنگ می کردند. قتیبه پس از فتح بخارا سرزمین ترکان را از اشغالگران گرفت و به ترکان یعنی مالکان اصلی بخارا داد.

خدا را شکر که ترکان ماوراء النهر شهامت و غیرت به خرج دادند و از سرزمین ابا و اجدادی شان به خوبی دفاع کردند  وگرنه مثل یهودیان سرگردان و بی خانمان می گشتند.

نرشخی می گوید هر سال دو بار در بخارا بازاری بر پا می شود و در ان بازار بت می فروشند. در کتاب تاریخ بخارا از قول محمد بن جعفر نوشته که بخارا در قدیم بت پرست بوده است و این بازار از ان جهت مرسوم است. از روزگار باستان بت می فروختند و اکنون نیز این سنت ادامه دارد.

نرشخی می گوید سیاوش به خاطر قهر از پدرش از جیحون گذشت و وارد بخارا شد و در بخارا با دختر افراسیاب ازدواج کرد. افراسیاب به خاطر بدگویی ها سیاوش را کشت. از این نوشته نرشخی که پیش از شاهنامه فردوسی نوشته شده معلوم می شود که بخارا همان توران ترک است. همان جایی که سیاوش کشته شد.

نرشخی می گوید پدر طغشاه، بندون بخارا خداه است. همسر بندون ، خاتون است. بندون به گفته بلاذری ترک است. او در زمان ساسانیان شاه بخارا بود. همسر او خاتون در زمان حمله اعراب شاه بخارا بود. پس از خاتون، پسرش طغشاه امیر بخارا شد.

نرشخی می گوید ترکها از روزگار باستان به بخارا حمله می کردند. در سال ۱۶۶ قمری یزید بن غورک شاه سغد، فرزند غورک ترک گفت که در زمان باستان زنی پادشاه سغد بود و برای رهایی بخارا از حمله ترکان باره یا قلعه ساخته بود.

نتیجه ای که از این سند تاریخی حاصل می شود این است که سلجوقیان اولین و اخرین ترکانی نبودند که به سرزمین ترک بخارا وارد می شدند. پیش از اسلام ترکانی چون هپتالیان و کوشانیان و ختایان و ایغورها و …. به  بخارا امده بودند و به گفته نرشخی، مورخ اهل بخارا، ترکان شهر بخارا را ساخته اند و افراسیاب در بخارا حکومت می کرد.

پیش از اینکه بخارا به وجود اید روستایی وجود داشت به نام وردانه. نرشخی می گوید در بخارای  وزیری از ترکستان بود به نام وردان خداه . قتیبه عرب با او در بخارا بسیار جنگیده است. این نشان می دهد که وردانه باستان با ترکی و ترکان پیوند خورده است.

نرشخی می گوید در سال ۵۴ ق. عبیدالله زیاد از طرف معاویه به بخارا لشکر کشید. خاتون بانوی شجاع ترک شاه بخارا بود. خاتون به ترکان نامه نوشت و انها را به بخارا خواند و سپاهی عظیم از ترکان بسیج کرد و سخت با عبیدالله زیاد جنگید.

بلاذری و طبری و غیره هم چنین نوشته اند. عبیدالله پیش از کربلا در بخارا بوده. این ترکان از بخارا و ماوراء النهر به دستگاه اموی به اسارت برده شده اند و به گفته تاریخ طبری،  هانی توسط غلام ترک عبیدالله بن زیاد گردن زده شد.

نرشخی می گوید هشام بن عبدالملک (امویان)  امیر خراسان را به ماوراء النهر فرستاد. امیر خراسان چون به ماوراء النهر امد و با ترکان غزات کرد و فرغانه را بگشاد و ایشان را پراکنده کرد به سمرقند بازگشت.

از این نوشته مستند تاریخی دو نتیجه می توان گرفت:

اول اینکه تاریخ سازان پهلوی می خواهند القا کنند که سمرقند و فرغانه و بخارا جزو ماوراء النهر نیست. این گفته سفسطه ای بیش نیست و با تمام اسناد تاریخی در تضادی آشکار است.

دوم انکه در زمان امویان فرغانه و سمرقند ترک بودند.

نرشخی از امدن ابن مقنع به ماوراء النهر یعنی بخارا  و سغد و نخشب و کش نوشته است. همچنین ابن خلکان نوشته که ابن مقنع به سرزمین ترک رفته است. به عبارت روشن تر، بخارا و سغد با استناد به منابع موثق نرشخی و ابن خلکان و بلاذری و طبری و غیره ترک بود.

نرشخی می گوید در سال ۱۵۹ ق. ماهها اعراب با ترکان در سمرقند و کش و غیره جنگ کرده اند.

نرشخی می گوید معاذ بن مسلم در سال ۱۶۱ ق. به سغد رفت و انجا با انبوه ترکان سغد مواجه شد و به امیر هرات گفت : اینجا ترکان ما را خصمان نزدیک اند.

ترکان ماوراء النهر به روایت ابن الندیم و گردیزی

ابن الندیم در کتاب الفهرست می گوید پس از اینکه پیروان مانی (متولد ۲۱۶ میلادی) را در زمان شاپور هرجا که می یافتند، می کشتند، آنها مجبور شدند از رود بلخ بگذرند و وارد سرزمین خان در ماوراء النهر شوند. خان به گفته ابن الندیم در زبانشان لقب شاهان ترک است.

گردیزی می گوید بهرام بن هرمز  مانی را دستگیر کرد، پوست او را بیاهخت و کاه بیاگاند و بجندی شاپور بیاویخت و بیشتر از شیعه و تبع که او را اندران روزگار به ایران بودند بدست اوردند و دوازده هزار مرد مانوی راهب را بکشت.

گردیزی در توصیف سرزمین غزان از مکانی به نام مانیان یاد کرده. احتمالا با مانویت که به ترکستان امده بودند بی ارتباط نیست.

باستانشناسان کتابهای مانی را به ترکی ایغوری و پهلوی در تورفان چین  کشف کرده اند که توسط تجار سغد بدانجا برده شده است.

ابن الندیم در زمان ابومسلم خراسانی یعنی اوایل قرن دوم هجری از پیرو او یعنی اسحاق ترک” نام می برد که در ماوراء النهر بود.

این اسناد به روشنی ثابت می کند که ترکان قرنها پیش از سلجوقیان و پیش از اسلام در ماوراء النهر ست داشتند  و ادعای ترک شدن انها پس از سلجوقیان سفیهانه و در تضادی آشکار با منابع موثق تاریخی و عقل است.
بلاذری در فتوح البلدان می گوید نیزک طرخان از ترکان خراسان با یزدگرد جنگید و او را شکست داد. یک اسیابان بزدگرد را به طمع زیورالاتش کشت.

ترکان طبرستان و ماوراء النهر به روایت بلاذری

بلاذری ازنظرات مقاومت ۱۴ هزار ترک در گرگان در جنگ با سپاهیان معاویه (صدر اسلام) صفحات زیادی نوشته. ترکها به فرماندهی صول ترکی در طبرستان تا اخرین سرباز جنگیدند و همه شان کشته شدند. کتاب بلاذری ثابت می کند  ده ها هزار ترک در صدر اسلام در طبرستان زندگی می کردند.

بلاذری می نویسد ابوموسی اشعری عبدالله بن بدیل را برای جنگ با هیاطله که قومی ترک هستند در طبس خراسان فرستاد. این مدرک دیگری از زندگی ترکها در ایران صدر اسلام  است.

بلاذری در فتوح البلدان می نویسد، بلخ یا طخارستان  پر از ترک بود و با انها احنف بن قیس جنگ کرد.
بلاذری می نویسد احنف بن قیس در مرورود و مروشاهجان با ترکان انجا جنگید.

جالب است که داستان ویس و رامین داستانی اشکانی است و در مروشاهجان اتفاق افتاده است. این سندی دیگر بر ترک بودن اشکانیان است.


مهریه را کی داده و کی گرفته اشتباه است

نسخه سوم دده قورقود بازمانده کتابخانه «آقامحمدخان قاجار»

وکالت مدیر مسئول یول‌پرس را عیسی نظری از وکلای هویت‌گرای شهر اورمیه برعهده دارد.

بخارا ,ترکان ,ترک ,نرشخی ,گوید ,بن ,می گوید ,ماوراء النهر ,نرشخی می ,پیش از ,در سال ,ترکان ماوراء النهر ,امیر اسماعیل سامانی ,گفته تاریخ بلعمی ,تاریخ بخارا نوشته

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آنتی ویروس نیوز جنگها و تاریخ dark کسب و کار اینترنتی و اطلاع رسانی necfootstoolless berfoheaca . کانون حرکات اصلاحی و مشاوره تغذیه کسب درآمد از اینترنت | همکاری در فروش شارژ pathholidche