فارغ از اینکه هخامنشیان چگونه ممالک متعدد را فتح کرده و زیر مجموعه خود ساختند و چه قتل عام و جنایت هایی در چند قرن حکومت این قوم صورت گرفته ٬ این نکته اهمیت بسیار دارد که حکومت داریوش در بین هخامنشیان  تا چه میزان "مشروع" بوده ؟
 
احسان طبری تئوریسین حزب منحله توده در مقدمه کتاب گئومات می نویسد:

روش داریوش در مورد بردیا روشی است ناپسند و داریوش برای ترئه عمل غدارانه ی خود در کتیبه بیستون به دروغ بردیای راستین را بردایای دروغین جلوه می دهد و حال آن که خود او در این کتیبه چند جا همه را از دروغ گفتن بر حذر می دارد .

.داریوش دارای سیمای دیگی نیز هست  و آن سیمای یک اشراف محافظه کار و یک برده دار بی رحم و مستبد است .

املی کورت در کتاب هخامنشیان برگ 53 می نویسد :

داریوش فقط می گوید که کمبوجیه مرد و خود او آگاه از شیادی بردیای دروغین ، گئومات را کشت و شاه شد. در این داستان چنان غرابت هایی وجود دارد به ویژه شباهت شگفت انگیز مفروض گئومات به بردیا که بیشتر دانشمندان مشکوک شده اند که فرد کشته شده به دست داریوش کسی جز برادر کمبوجیه و پسر کوروش یعنی بردیای حقیقی نبوده است .

اگر چنین بوده باشد ، داریوش در واقع شاه کش و غاصب بوده است و داستان قتل پنهانی بردیا به دستور کمبوجیه و ماجرای گئومات شیاد ساخته داریوش بوده تا این حقیقت را پنهان کند که بردیا پسر کوروش را به قتل رسانده است .

بردیا حتی اگر علیه برادر شوریده باشد هم ادعای برحقی برای سلطنت ایران داشته است چون نکته های بسیاری در مورد داریوش وجود دارد که او را از حق شاه شدن محروم می سازد .

 او در شجره نامه خویش در آغاز سنگ نبشته بیستون برادعای خود از لحاظ تبارشناسی برای جلوس بر تخت اصرار می ورزد و خود را به کوروش منسوب می کند و نیاکان خو و آن فاتح بزرگ را از نیایی وحاد یعنی هخامنشی بر می شمارد.

تقریبا تردیدی نیست که این ها همه ساخته ی خود دایوش است تا به اشغال تخت سلطنت توسط او مشروعیت بخشد و او را (ریاکارانه) به خانواده فاتح بزرگ پیوند دهد.

پژوهشندگان متعددی ماهیت ساختگی شجره نامه داریوش را متذکر شده اند و داستان هرودوت هم نیز بر بی اهمیت بودن حق داریوش بر پادشاهی تاکید می ورزد . افزون بر این از سنگ نبشته بیستون می دانیم که پدر و پدر بزرگ داریوش در هنگام جلوس وی بر تخت سلطنت زنده بوده اند .

مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران ، جلد نخست صفحه 388 می نویسد :

ظاهرا کمبوجیه پس از مراجعت به ایران خبر یافت که بردیا برتخت و تاج او دست یافته و در اثر این نگرانی خودکشی کرده است . به عقیده ی اومستد بردیا برادر تنی کمبوجیه است که در مارس 522 خود را شاه خواند و مردم زیر دست ، پادشاهی او را پذیرفتند زیرا او سه سال باج ها و سرباز گیری را معلق گذاشت ولی آزادگان شهرستانها به تحریک داریوش علیه او قیام کردند و به وی فرصت ندادند که اصلاحات اجتماعی خود را استوار کند . اومستد می گوید : داریوش فقط از راه یک شاخه فرعی با خاندان شاهنشاهی بستگی داشت و هیچ دلیلی نیست باور کنیم که او را پس از شاه وارث تخت و تاج می دانستند.